حضرت امام سجاد(ع)
شهادت
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً مابَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّه ُآخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ـ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ـ وَعَلى عَلِى ِّبْنِ الْحُسَیْنِ ـ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ـ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
***********************************
قطعه و مفرد
ناله
غصههایی کشیدهام که خدا، از غمش غرقِ ناله گردیده
اوّل تشنگیِ کرب و بلا، آخرش آن سه ساله گردیده
زهر
در مدینه، به کربلا، هم شام
زهر خوردم سه بار از خصم
یاری
خواستم یاری کنم بابا تو را اما نشد
چوب خیمه شد عصایم لیک خوردم بر زمین
رباعی و دوبیتی
عمو
در میانِ خیمهها درسِ ولا آموختم
ذکر می گفتم به زیرِ لب ولی میسوختم
تب وجودم میگرفت و از همان مشکِ عمو
آب میخورم ولی چشمم به او میدوختم
احتضار
وقتی ز کنار کشتگان میرفتم
میسوختم از تب، نگران میرفتم
در لحظهی احتضار دیدم خود را
گر عمو نبود از این جهان میرفتم
حجره
کُنج این حجره، شد سیه روزم
آب می گردم و بیافزوزم
هم ز سوز و شرارِ کربلا
هم ز زهرِ هشام میسوزم
اشعار عروضی
عدو
از این همه نیرنگ تو فریاد عدو
هرگز تو نکردی دلِ من شاد عدو
یارب تو گواهی به مصیبتهایم
در کرب و بلا، زهر به من داد عدو
گلهای بنیهاشم و گلهای دگر
پرپر شده با دستِ تو صیاد عدو
در شام بلا بسکه جسارت کردی
سوزم ز جفای تو کنم یاد عدو
با این همه زجری که به جانم دادی
هرگز نشود کاخِ تو آباد عدو
خوب است مرا کُشتی و از این لحظه
گردم ز غم و غصهات آزاد عدو
امّا تو بدان منتقمی هم داریم
او آید و گیرد ز تو بیداد عدو
کربلا
خاکِ حجره با سرشکم گِل شده
غصه از نالهی خجل شده
من که تو مدینه پرپر میزنم
لحظه لحظه کربلا سر میزنم
انگاری میون خیمه در تبم
کنارِ وجودِ عمه زینبم
با عمه مشغولِ غصه چیدنم
کی میآد بابام حسین به دیدنم
ای خدا صدای دلبرم میآد
صدای اذان اکبرم میآد
اونی که راز دو چشمِ تَرَمه
صدای گریههای اصغرمه
قاسم ای پسر عموی مهربون
بیا تو کنارِ من قرآن بخون
کیه این نعرهی یاهو میزنه
رجز عمو ابالفضل منه
بیرون از خیمه همه منتظرند
تا من و پیش خدایم ببرند
چشمِ من بر این جهان بسته شده
دیگه از غصه و غم خسته شده
ابالحسن(ع)
آمدهام به کوی تو گریه کنان ابالحسن
سوخته از آتش تو روح و روان ابالحسن
علیِ دوّم حسین، نامِ تو زین العابدین
ماتم تو شراره زد بر دل و جان ابالحسن
* * *
نالهی وقتِ سجدهات برده توان ابالحسن
اشک برای باب تو کارِ جهان ابالحسن
خفته کنار مادری، کنج بقیعِ خاکیات
اذن زیارتی بده، بر همگان ابالحسن
* * *
حسرتِ قبر تو شده بغضِ نهان ابالحسن
جمله به یادِ مدفنت سینه زنان ابالحسن
روح تمام حاجیان، صحنِ وجودِ زائران
بعد زیارت شما، گشته جوان ابالحسن
* * *
گر که نشد نصیبِ من، دیدنِ قبرِ بیچراغ
وقت قیامتم که شد، از تو امان ابالحسن
اشعار نو
در حال آماده سازی ....
ذکر و سرود
زهر
شد مدینه کربلا
بهرِ این شاهِ ولا
ناله دارد دم به دم
وای از آن شامِ بلا
یا علی بن الحسین(3)
شد امامِ چارمین
از جفا نقشِ زمین
زیر گوید چنین
ای پدر حالم ببین
یا علی بن الحسین(3)
اشکِ چشمانش روان
داغ او در دل نهان
زهرِ غم بر جانِ او
هجر بابا یادِ آن
یا علی بن الحسین(3)
جسم او بی جان شده
چشم او گریان شده
او به یاد کربلا
واله و حیران شده
با خیال سر به نی
قاری قرآن شده
یا علی بن الحسین(3)
با لبان اصغرش
لحظهها عطشان شده
بر برادر اکبرش
قلب او قربان شده
بهرِ اشکِ عمهاش
زار و سرگردان شده
بر عمو عباسِ خود
او که نوحه خوان شده
زد تبسم چون که او
بر پدر مهمان شد
یا علی بن الحسین(3)
یاد
ای گریان کربلا ـ یادگارِ نینوا ـ امام سجاد
ای مسمومِ زهرِ کین ـ مولا زین العابدین ـ امام سجاد
خونین جگر تویی ـ امام سجاد
دل پر شرر تویی ـ امام سجاد
یا زین العابدین ـ امام سجاد(4)
سر بر نیزه دیدهای ـ غصهها کشیدهای ـ امام سجاد
اشکِ تو روان شده ـ تا آبی چشیدهای ـ امام سجاد
قلبی نشستهای و غم باری
از ظلم کوفیان ماتم داری
یا زین العابدین ـ امام سجاد(4)
ای گل از غمت بگو ـ از چشمِ ترت بگو ـ امام سجاد
از زنجیرِ دشمنان ـ از زخمِ تنت بگو ـ امام سجاد
بر جسمِ اطهرت زخمی داری
از یاد کربلا خون میباری
یا زین العابدین ـ امام سجاد(4)
مدینه
شهر مدینه امشب شد کربلایی
زهرا دوباره امشب صاحب عزایی
گردیده مسموم
امامی معصوم
سجادِ مظلوم
بقیة الله ـ آجرک الله (4)
شد کشته یادگار شهیدِ عطشان
با ذکرِ آشنای غریب حسین جان
غم دارم امشب
مینالم امشب
خونبارم امشب
بقیة الله ـ آجرک الله (4)
بقیع بی چراغش زائر ندارد
مهدی به روی قبرش سر میگذارد
با داغ این غم
کامل ز ماتم
ماه محرم
بقیة الله ـ آجرک الله (4)
شور و بحر طویل
یا سیدی یا سجاد(ع)
ای جانِ من (یا سجاد)، جانانِ من (یا سجاد)، ای زینتِ، ایمانِ من، اگر نمی، از آهِ تو، بر دل زنم، از آتش، سوزان او، سوزد تنم، یک ذره از، عبادتت، دردِ مرا، دوا کند، یک قطره از، احسان تو، حاجتِ من، روا کند، شامِ بلا، تو دیدهای، دردِ جفا، کشیدهای، تو در میان، بودی و خود، شهرِ عدو، را دیدهای، زنجیرِ غم، بر گردنت، زده عدو، با کینهاش، کن قسمتم، خدای من، تا که روم، مدینهاش ...
یا زین العابدین(ع)
ای که به راه دینم، درد و بلا کشیدی
هر محنتی که بوده، بر جان و تن خریدی
گاهی میان خیمه، گاهی به روی محمل
گاهی به کربلا و شامِ بلا رسیدی
* * *
هر جا که ماتمی بود، ای نیمهجان تو بودی
با خطبههای قراء، غوغا به پا نمودی
بر سنگ و نیزهها و بر ضربِ تازیانه
چون عمهات به هر جا، آغوشِ خود گشودی
* * *
اکنون ز داغ هجرت، این عقدهها فزون است
انس و ملک ز این غم، هر لحظه در جنون است
اشکی نمانده ما را، بعد از عزای جدّت
از دیده آن چه آید، گویا که قطره خون است
منبع:http://hasanfotros.blogfa.com
به وبلاگ مذهبی اسلامی خوش آمدید...برچسب : نویسنده : احمد اکبری islamic بازدید : 293